قرضاوی برافراز پرچم اعتدال و میانه‌روی [۱] 

تمام فقهی که دکتر قرضاوی بدان پرداخته است، براساس منهج «وسطیّت» است و آن را شعار و عنوان فقه خود قرار داده که مقاصد شرعی را بدون سختگیری و مشقّت برای مسلمان بیان نموده است. 

دکتر قرضاوی، بیان می‌کند مذهبش مذهب «اعتدال و میانه‌روی» یا‌‌ همان منهج «متوازن و متعادل» است. منهجی که تابع نصوص و رعایت مقاصد و اهداف شریعت اسلام است، بطوری که در این منهج مسائل کلّی با جزئی و نصوص قطعی با ظنّی درتعارض هم قرار نمی‌گیرند و نیز مصالح و منافع بشر را بشرطی در نظر گرفته که با نصّ صحیح و ثابت و با دلیلی صریح و قاطع و نیز با قواعد مورد اجماع تناقص نداشته باشد. وی به نحو احسن بین احکام شرعی و مقتضیّات روز ارتباط برقرار ساخته است. 

منهج اعتدال و میانه‌روی، نگرشی صحیح و سالم است که جامعه و امّت اسلامی ما بیش‌از هرچیز دیگری به آن نیازمند است؛ منهجی که میانه‌روی دین اسلام را در بین ادیان دیگر، و میانه‌روی امّت اسلام را در بین ملّت‌های دیگر با این بیان زیبا (وَکَذَٰلِکَ جَعَلْنَاکُمْ أُمَّةً وَسَطًا) [۲] «بی‌گمان شما را ملّتی میانه‌رو قرار داده‌ایم»، و میانه‌روی اهل سنّت و فرقه ناجیه را در بین فرق و مذاهبی که از مسیر صراط‌المستقیم، به راه افراط و تفریط رفته‌اند، آشکار و روشن می‌سازد. 

منهج میانه‌روی: منهج اهل علم، اهل تقوی و اهل اعتدال است، چنین ویژگی‌ای برای کسانی که فتوا می‌دهند و به نام شرع و دین اسلام سخن می‌گویند، لازم و ضروری است، زیرا: 

علم، بازدارنده‌ی حکم به جهل است. 

تقوی، بازدارنده‌ی حکم به هوای نفس است. 

اعتدال، بازدارنده‌ی حکم به افراط و تفریط است. 

منهج اعتدال و میانه‌روی، منهج شرع صحیح (دین اسلام) است که بایستی آن را توسعه و گسترش داد. [۳] 

 (شکّی در این نیست که از طریق این منهج، اختلاف آرای اجتهادی در فقه غنی‌تر و پویا‌تر می‌شود و توسعه می‌یابد. زیرا، هریک از آرا و نظرات مجتهدان، مستند به ادلّه و اسناد شرعی هستند و از اندیشه‌های ناب و بزرگ اسلامی تراوش یافته‌اند، و با آن اجتهاد و استنباط، قیاس و استحسان، توازن و ترحیح صورت می‌گیرد، و اصول و قواعد شرعی وضع و انواع مسائل و فروعیّات مختلف و متعدّدی از آن استخراج می‌گردد. 

با تعدّد اختلاف آراء و تنوّع راه‌ها، ثروت فقهی و تشریعی اسلام بیشتر و وسیع‌تر می‌شود و مدارس و مذاهب مختلفی، از مدرسه‌ی حدیث و روایت گرفته تا مدرسه‌ی رأی و درایت، و ازمدرسه‌ی سطحی و ظاهرنگری تا مدارس اعتدال و میانه‌روی با آن بوجود می‌آید. و در بین این مدارس و مذاهب مختلف، منهج اعتدال و میانه‌روی آن رأی و نظری که از همه بهتر و نیکو‌تر است، انتخاب می‌کند و بنا به ادلّه‌ی اجتهادی از نقاط ضعف هر مذهبی اجتناب می‌ورزد و نسبت به قول و نظر هر امام و مجتهدی بی‌تعصّب است.) [۴] 

وسطتیّت یا نگرش میانه‌روی، نگرشی نیست که تنها از روی احساس و عواطف بدان روی آورد و بس، بلکه این منهج بهترین آرای موجود درگنجینه‌ی فقهی را -که میراث و برجامانده‌ی مناهج متنوّع فقهی است- بر می‌گزیند. به عبارت دیگر: این منهج در طول تاریخ، نسل به نسل از فهم و اندیشه‌های علماء و فقهاء برجسته امّت اسلام، برگرفته شده و از سرزمین حجاز به شام و عراق و مصر سپس به خراسان و ماوراء‌النّهر انتقال یافته و به مغرب و اندلس بازگشته و از این اندیشه‌های ناب، بهترین و عملیترین و زیبا‌ترین دیدگاه و نظر را گلچین نموده و به رأی و استنباط و ابداع و اجتهادات پرداخته و آن را در یک مجموعه‌ی واحد و کامل ارائه می‌دهد. از این‌رو: من نیز منهج اعتدل و میانه‌روی را برگزیده و در این‌راستا پیرو شیخ قرضاوی بوده و آن را به عنوان باارزش‌ترین منهج تقدیم می‌کنم. 

دکتر قرضاوی به تبعیّت از منهج وسط که در آن توازن و اعتدال تجلّی می‌یابد و از هر افراط و تفریطی به دور است، تأکید زیادی دارد. [۵] و آن را منهج و حرکتی قرار داده که در انتخاب آن؛ راه صحیح را پیموده، زیرا منهج وسطیّت مسیری بسیار نیکو و عالی (در اسلام) است. 

یکی از ویژگی‌های این منهج اینست که: (از قطعیّت در مسائل اجتهادی مورد اختلافی که از آن دو یا چند رأی متفاوت برداشت می‌شود، اجتناب می‌ورزد و در چنین مواردی دیدگاه دیگران را محترم شمرده و آن را رد نمی‌کند. زیرا؛ علماء ما بر این اصل تأکید فراوانی دارند که: هیچ مجتهدی در مسائل اجتهادی حقّ انکار یا ردّ مجتهد دیگری را ندارد. و هیچ مقلّدی، مقلّد دیگری را انکار نمی‌کند. بلکه انکار یا نفی یکدیگر در چنین مواردی جز نادانی چیز دیگری نیست. [۶] 

از دیگر ویژگی‌ها و خصوصیّات این منهج: (آگاهی ازاختلاف نظرهای علماء است تا با آن تعدّد مذاهب و تنوّع مآخذ و دیدگاه‌های مختلف شناخته و دانسته شودکه هریک از این علماء که دارای دیدگاه و ادلّه‌ای مختلف هستند و دراستنباطات خویش به آن استناد می‌کنند، همه از دریای وسیع و پهناور شریعت اسلام برگرفته شده‌اند. به همین دلیل علماء ما بسیار بر این امر تأکید نموده‌اند که: وجوب علم به اختلاف فقهاء مانند وجوب علم به اجماع آنان است، زیرا؛ اختلاف علماء رحمت و اجماعشان حجّت است. کسی که ازاختلاف علماء آگاهی نداشته باشد، عالم نیست، و بویی از فقه نبرده است.) [۷] 

پذیرفتن اصل اعتدال و میانه‌روی به معنای فرار از تکالیف شرعی نیست، بلکه از دید قرضاوی خروج از تکلّف و تظاهرگری است. 

 وی می‌گوید: (ضدّ جمود و تقلید و تعصّب هستم و به‌‌ همان اندازه نیز ضدّ بی‌قیدوبندی و تفرقه‌سازی و بی‌توجّهی و سهل‌انگاری هستم، این کار از طرف هر کسی باشد، فرق نمی‌کند. آنچه که من به سوی آن فرا می‌خوانم و از آن دفا ع می‌کنم «منهج وسط» برای «امّت وسط» است. 

در حقیقت این منهج شامل هر نوع درجات اجتهادی است که در آن اجتهاد کلّی و جزئی، فردی و جمعی، ترجیحی و انشائی... صورت می‌گیرد. بشرط اینکه فرد صلاحیّت اجتهاد را داشته باشد و هر فتوایی که داده می‌شود در جای خود باشد و نیز متمسّک به ضوابط و قواعد معتبر شرعی و بدور از غلوّ افراط‌گرایان و تفریطِ تفریط‌گرایان باشد.) [۸] 

طاهر بن عاشور یکی از زمینه‌سازان منهج اعتدال و میانه‌روی: 

آنچه که باعث شده که دکتر قرضاوی به شرح و تفصیل مذهب وسطیّت و میانه‌روی توجّه داشته باشد، زمینه‌سازیهایی است که تعداد زیادی از علماء مجدّد فقهی معاصر آن را فراهم ساخته‌اند. پرآوزه‌ترین آن‌ها، فقیه بزرگوار تونس «محمد طاهر بن عاشور» است. 

 وی برای معنای «وسطیّت» اصطلاح «سماحت یا تسامح‌گرایی» را بکار برده و می‌گوید: (سماحت یا تسامح: یعنی برخورد آسان و میانه‌روی و حدّ وسط بین سخت‌گیری و تساهل گرایی است، این‌‌ همان معنی اعتدال و عدل و وسط است.) 

 و این چیزی است که فرزانگان و عالمان دینی ما برآن صحه گذاشته‌اند و به توصیف حالات درونی و عقلی، خوب و بد آن و روابط برخی مسائل با برخی دیگر توجّه داشته‌اند و همگی براین اصل متّفق‌اند که اساس صفات برازنده و نیکو‌‌ همان اعتدال و میانه‌روی است که حدّ وسط بین افراط و تفریط است. زیرا؛ هر یک از طرفین (افراط و تفریط) دعوت به سوی هوای نفسانی است و خداوند -جلّ جلاله- در بسیاری ازآیات قرآن ما را از آن برحذر داشته است. «لاتتبع الهوی فیضلّک عن سبیل الله: ازهوای نفس پیروی نکن که تو را از راه خدا منحرف می‌سازد.» [۹] 

حدّ وسط بین طرف افراط و تفریط منبع کمالات است، چنانکه خداوند -جلّ جلاله- دروصف امّت اسلام می‌فرماید: «کذلک جعلناکم امه وسطا» در معنی این آیه ابوسعید خدری ازحضرت رسول-صلّی‌الله علیه وسلّم- روایت نموده که وسط‌‌ همان عدل، یعنی: میانه‌ی افراط و تفریط است. [۱۰] 

 (پس سماحت یا تسامح: آسان‌گیری پسندیده و مورد قبول در مقابل سختگیری است، پسندیده‌ای که سر به ضرر و فساد نکشد.) [۱۱] 

 (بی‌شک حکمت تسامح و مدارا در شریعت اسلام این است که خداوند این شریعت را بر اساس سرشت و فطرت انسان بنا نهاده است و فطرت انسان نیز مسیر سهل وآسان را می‌پسندد و از شدّت و سختگیری نفرت دارد. (یُرِیدُ اللَّهُ أَن یُخَفِّفَ عَنکُمْ وَخُلِقَ الْإِنسَانُ ضَعِیفًا): «خداوند می‌خواهد (با وضع احکام سهل و ساده) کار را بر ما آسان کند و انسان ضعیف آفریده شده است.» (النساء: ۲۸) 

 اراده خداوند بر این بوده است که شریعت و قانون اسلام، قانونی جهانی و جاودان و اجرای آن در بین مردم آسان باشد و سختگیری در آن نفی گردد.) [۱۲] 

وجود تسامح و میانه‌روی را در فتاوای علاّمه‌ی بزرگ محمّد حسنین – نائب مفتی دیار مصر سابق- -رحمةالله علیه- وجودداشت. ابو زهره -رحمةالله علیه- نیز در صدور فتوا‌هایش به ویژه در زمینه تجدید احوال شخصیّه جانب اعتدال و میانه‌روی را گرفته با اینکه در مسائلی که جزو ثوابت است بسیار با صلابت و محکم ایستاده، و از شیخ علی خفیف نیز چنین دیدگاهی نقل شده، همچنین؛ منهج و روش شیخ عبدلله الباسط متوالی مرا شگفت زده کرده، وی در بین عوام ناشناخته است ولی در میان داشجویان رشته علوم و معارف اسلامی سر‌شناس و در دانشگاه الازهر از جایگاه والایی برخوردار است و جزو علمای برجسته و ممتاز بحساب می‌آید. او در معاملات بانک اسلامی فتاوای زیادی دارد و چندین سال ریاست مجمع فتوای اداره‌ی تأمین بودجه کویت را برعهده داشته که در فتوای خود تابع مذهب وسط و میانه‌روی است با وجود اینکه جانب احتیاط را نیز در نظر دارد. 

اکنون نوبت این آمده که به تفصیل، دیدگاه دکتر یوسف قرضاوی را در زمینه «وسطیّت درفقه» و نیز روش وی در فقه موازنه و بیان اولویّت‌ها بپردازیم که براستی او پیشتاز و پیشرو این معانی است و نقش بسزایی در تفهیم داعی در خلال دهه‌های اخیر داشته است. 

دکتر قرضاوی پیشوا و پیشرو منطق اعتدال و دقّت استنباط و شمولیّت نگر به مسائل است. بسیاری از مشکلات را حل و معضلات را روشن ساخته و خلل و کاستی، و علل و اسناد را به خوبی تشخیص داده است. در واقع وی «معلّم انعطاف‌پذیر» و «مفسّر متغیّرات» است. 

اوّل و وسط وآخر نوشته‌های ایشان در فقه دعوت، کاملاً باهم مرتبط وهماهنگ و سنجیده به یک منطق واحد و منهجی آسانگیر است و دارای ادلّه و اصول و مبانی بسیار قوی می‌باشد که او را در این مسیر صواب و صحیح و موفّق یافته‌ام و بجز اندک مسائلی با وی اختلاف ندارم. 

فقه پنجگانه دکتر قرضاوی

بطورایجاز و موجز دکتر قرضاوی بر پنج نوع از فقه [۱۳] مورد نیاز تأکید فراوانی دارد و آن عبارتنداز: 

فقه مقاصد، بیان کننده‌ی کلّیّات و اهداف شریعت اسلامی است. 

فقه اولویّت‌ها. 

فقه سنن و نوامیس هستی که خداوند بر جهان مقرّرساخته؛ سنن تغییر و نصرت و... 

فقه موازنات بین مصالح و مفاسد 

فقه اختلافات بین مسلمین 

وی بر این‌نکته بسیار تأکید دارد که کلمه «فقه» در قرآن، تنها به معنای، فقه اصطلاحی آن نیست که عبارت است از شناخت احکام جزئی از ادلّه تفصیلی. مانند: شناخت احکام عبادات و معاملات؛ بلکه فقه در قرآن، شامل (شناخت و درک آیات خدا، شناخت سنّت‌های پروردگار در جهان و زندگی جوامع بشری، شناخت این سنّت‌ها در آفاق و انفس، شناخت هدف از آفرینش آفریدگار و کیفر و عقوبت پروردگار از کسانی که ازصراط مستقیم منحرف شده‌اند و نیز شناخت فقه ضروریّت جهاد و فداکاری جهت حمایت از دین و جان و ناموس و کیان جامعه است.) [۱۴] 

وی در کتاب خود به بیان اهمّیّت فقه موازنات، فقه اولویّات، فقه مقاصد شرعی و فقه اختلافات به شرح زیر پرداخته است. 

 

فقه موازنات: 

فقه موازنات در نزد دکترقرضاوی - بطور ایجاز- سه نوع است. [۱۵] 

موازنه بین مصالح و حجم و عمق آن و هرچه که عمل به آن ممکن باشد. 

موازنه بین مفاسد و آنچه که احتمال آن ممکن باشد. 

موازنه بین مصالح و مفاسد. 

و در مورد فقه موازنه بین مصالح و مفاسد به «فقه شرع» جهت شناخت ادلّه‌ها و «فقه واقعیّت‌ها» که مکمّل یکدیگرند به شدّت مورد نیاز است. 

در مورد فقه شرع، امام غزّالی در کتاب «المستصفی» و امام شاطبی در کتاب «الموافقات» ونیز در کتابهای متنوّع دیگر به آن پرداخته شده است. دکتر قرضاوی نیز به طور ایجاز اقوال علما را در این مورد آورده و می‌گوید: تنها یاد گرفتن فقه شرع کافی نیست؛ بلکه لازم است آن را در جای خود بکار ببریم به طوری که بدانیم چه وقت پیمان ببندیم و چه وقت صلح کنیم و چه وقت درحکومت مشارکت داشته باشیم؟ 

برای مثال موارد زیر، هیمیشه مورد دغدغه و اعتراض بوده که چرا: 

مودودی زمانی طرفدار فاطمه جناح بوده است. 

جنبش سودان زمانی با نمی‌ری وارد (حزب) اتّحاد سوسیالستی شده است. 

سوری‌ها زمانی با نیروی غیر اسلامی ائتلاف و هم‌پیمان شده‌اند. 

ما طرفدار و مدافع این نوع اجتهادات نیستیم ولی می‌خواهیم اصل و مبدأ فقه موازنه را تثبیت و تبیین کنیم. 

دکتر قرضاوی، آیاتی را که در آن از فقه موازنه بحث می‌کند. مورد برسی قرار داده است و کلام و فتوای ابن تیمیّه را در مورد شاغلینی که نزد حاکم ظالم، بخاطر تخفیف ظلم به کار گماشته شده‌اند آورده و فتوای ایشان را در مورد تعارض حسنات و سیّئات نقل نموده است. و بر همین اساس موارد زیر را جایز شمرده است. 

 

 

مشارکت در شرکت‌هایی که خالی از ربا نیستند، و اخراج سود آن بعنوان صدقه در مقابل بهره. 

کارکردن در بانک‌ها به منظور کسب مهارت درآن. 

مقاله‌نویسی و نویسندگی در روزنامه‌های غیراسلامی. 

 

فقه اولویّات 

دکتر قرضاوی هرمسئله‌ای را در جایگاه خود بطور شایسته و بایسته بیان کرده و مسائلی که حقّ تقدّم دارد و لازم است در ابتداء امر بیان شود، آنرا در آخر نگذاشته است و مسئله‌ای که بایستی در آخر مطرح گردد، آن را در ابتداء امر قرار نداده، و مسائل مهمّ و بزرگ را کوچک و مسائل کوچک و ناچیز را بزرگ نداشته است. 

 (پرواضح است، شروعی که با کنار گذاشتن عقیده باشد، بت‌ها را در هم نمی‌شکند.) 

از جمله فقه اولویّت‌ها، رعایت روابط تکالیف شرعی است، پس؛ 

عقیده برعمل مقدّم است. 

اعمال متفاوت‌اند، دارای درجه اعلی و ادنی هستند. 

فقه موازنات با فقه اولویّات سازگار است. 

اهتمام به فروع و جزئیّات قبل از اصول دین، مرجوح واقع شده، برخی از مردم علاقه‌ی شدیدی به حج دارند در حالی که برای مبارزه با تبشیر و ترویج مسیحیّت یا فقر وگرسنگی بینوایان عملی از خود نشان نمی‌دهند. 

دشمنان دارای درجات متفاوت هستند، از کجا و چگونه شروع به مبارزه کنیم شرط اساسی است؟ 

دکتر قرضاوی نصّ طویلی از امام غزّالی در کتاب «الأحیاء» پیرامون عدم رعایت برخی از مراتب اعمال آورده و نیز بطور مختصر و مفید از ابن قیم ذکرکرده که برای هر عبادتی وقت خاصّی وجود دارد که انجام آن عبادت در وقت خود فضیلتش بیشتر و خوب‌تر است. پس؛ جهاد در زمان جنگ با کافر و کسب علم در هنگام فوت علماء افضل‌تر و ضروری‌تر است. [۱۶] 

از نگاه قرضاوی فقه اولویّات باعث: (دفع موانع روابط و رفع عدم تعادل و توازن در تعیین امور و افکار و اعمال از ناحیه‌ی شرعی و تقدّم بعضی مسائل بر بعضی دیگر، اینکه کدام را باید مقدّم و در اوّل و کدام را مأخر و در آخر قرار داد، آن هم در راستای اجرای امر الهی و رهنمودهای نبوی به ویژه که امروزه دربین مسلمانان در تعیین معیار و انتخاب اولویّت‌ها خلل و اختلاف ایجاد شده است، می‌باشد) و باید (مجموع اولویّت‌هایی که شرع مقدّس آن را بیان کرده و برای آن دلیل و برهان آورده است، روشن ساخت و به آن توجّه کرد، به این امید که در اصلاح فکری و تثبیت منهج صحیح و اصالت بخشیدن به این نوع از فقه، نقش اساسی و بنیادی ایفاء شود تا عاملان و داعیان به وسیله آن درعرصه‌ی اسلامی، رهنمود گردند و در تمییز و تشخیص آنچه که شرع اسلام تقدّم و یا تأخّر، سخت یا آسان، بزرگ یا کوچک داشته است، حریص باشند. تا شاید در این راستا ازافراطِ افراط‌گرایان دوری کرد و در مقابل از تفریطِ تفرط‌گرایان ایمن ماند و دیدگاه و نظرات عاملان و تلاشگرانِ مخلص را به هم نزدیک ساخت.) [۱۷] 

 (زیرا؛ از ناحیه شرعی ارزش‌ها و احکام و تکالیف متفاوت‌اند و همه در یک درجه نیستند. بلکه در بین احکام شرعی برخی مسائل کبیر و برخی صغیر، برخی اصل و برخی فرع، برخی ارکان و برخی مکمّلات ارکان، برخی موضوع اساسی و برخی حاشیه‌ای، برخی اعلی و برخی ادنی، برخی راجح و برخی مرجوح است.) [۱۸] 

از فقه اولویّات (اولویّت کیفیّت بر کمیّت) است. توجّه به کیفیّت تا کمیّت از موضوعات اساسی «فقه اولویّت‌ها» است که دکتر قرضاوی آن را «اولویّت کیفی بر کمّی» نامیده و می‌گوید: (از اولویّت‌های مهمّ شرعی این است که: کیفیّت بر کمیّت مقدّم‌تر است، کثرت و ضخامت و حجم شیئی، اصل و اساس نیست. بلکه آنچه اساس است، کیفیّت آن شیء است. قرآن آن اکثریتّی که طرفدارانش از (لایعقلون: نمی‌فه‌مند)، (و لایعلمون: نمی‌دانند)، (لایؤمنون: ایمان نمی‌آورند)، (لایشکرون: سپاسگزاری نمی‌کنند) هستند را مورد مذمّت و نکوهش قرار داده و درعین حال اندک مؤمنی که عامل و شاکرند، مدح وستایش کرده است. [۱۹] 

در قرآن از قصّه‌ی طالوت و پیروز شدن مؤمنان و نیز نصرت مؤمنان در جنگ بدر با اندکی از افراد یاد‌شده و برخلاف این، مسلمانان درجنگ حُنین از کثرت افراد خویش فریب خوردند و در آن روز، در ابتدای جنگ آسیب زیادی از دست دشمن دیدند. منظور از کمیّت تنها بیان ابعاد و اندازه مادّی آن از لحاظ کثرت، تعداد، طول مساحت، بزرگی حجم، سنگینی و وزن یا مدّت زمان شئی می‌باشد. 

و از فقه اولویّات: دکتر قرضاوی در مورد (اولویّت علم و عمل) می‌گوید: (از مهم‌ترین اولویّت‌های معتبر و با ارزش شرعی: اولویّت «تقدّم علم برعمل» است. زیرا؛ علم، عمل را پیش می‌برد و راهنمای عمل است). [۲۰] 

وی می‌گوید: به همین جهت امام بخاری بابی را درباره‌ی کتاب علم از «جامع الصیحیح» خود تحت عنوان (العلم قبل القول و العمل) آورده و در این مورد به برخی از آیات و احادیث استدلال کرده است، مانند آیه: (فَاعْلَمْ أَنَّهُ لَا إِلَٰهَ إِلَّا اللَّهُ وَاسْتَغْفِرْ لِذَنبِکَ وَلِلْمُؤْمِنِینَ وَالْمُؤْمِنَاتِ وَاللَّهُ یَعْلَمُ مُتَقَلَّبَکُمْ وَمَثْوَاکُمْ). (محمّد: ۱۹) 

می‌گوید: (علم شرط اساسی برای هر نوع امر و کار رهبری و مدیریّتی است. فرق نمی‌کند که آن امر یک امر سیاسی یا اداری باشد مانند: عمل حضرت یوسف -علیه‌السّلام- که پادشاه مصر به او گفت: (إِنَّکَ الْیَوْمَ لَدَیْنَا مَکِینٌ أَمِینٌ، قَالَ اجْعَلْنِی عَلَىٰ خَزَائِنِ الْأَرْضِ إِنِّی حَفِیظٌ عَلِیمٌ) (یوسف: ۵۵-۵۴) و یا آن امر، یک امر نظامی باشد، مانند انتخاب طالوت به عنوان پادشاه بنی إسرائیل (قَالَ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَاهُ عَلَیْکُمْ وَزَادَهُ بَسْطَةً فِی الْعِلْمِ وَالْجِسْمِ وَاللَّهُ یُؤْتِی مُلْکَهُ مَن یَشَاءُ وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِیمٌ.) (البقره: ۲۴۷) و یا یک امر قضایی باشد، حتّی؛ مجتهد‌بودن را برای قاضی - مانند خلیفه- شرط اساسی دانسته‌اند. مگر درهنگام ضرورت، که قاضی مقلّد را نیز مانند رهبر غیر مجتهد پذیرفته‌اند. [۲۱] 

از اینرو؛ مفتی نیز باید علم داشته باشد. وگرنه حرام را حلال و حلال را حرام می‌کند و اهل ایمان را کافر یا کفر ملحدان را نیک می‌پندارد و یک داعی مربّی نیز چنین است که باید در دعوتش علم داشته باشد. (قُلْ هَٰذِهِ سَبِیلِی أَدْعُو إِلَى اللَّهِ عَلَىٰ بَصِیرَةٍ) (یوسف: ۱۰۸) 

لذا از مکمّلات اولویّت علم بر عمل؛ اولویّت درک و فهم بر حفظ و تکرار مطالب است. 

در این مورد قرضاوی می‌گوید: علم درایت بر علم روایت در اولویّت است. و علم فقه؛ آن علمی است که در فهم و هضم فرد تجلّی و تجسّم یابد. [۲۲] 

اولویّت مقاصد بر ظواهر: در این مورد، قرضاوی می‌گوید: (آفات بسیاری از کسانی که به علوم دین مشغول‌اند، اینست که آن‌ها سطحی‌نگرند و به عمق و ریشه مسائل نمی‌نگرند، زیرا توانایی و صلاحیّت شناکردن در اعماق (دریای علم شریعت) و غوّاصی در ته آن را ندارند تا درّ و مروارید آن را بیابند.) ظاهرنگری، آنان را از اسرار و مقاصد (شریعت) غافل کرده است و توجّه بیش از حد به جزئیات، آنان را از اصل موضوع دور نموده است، دین خدا و احکام شرعی را برای مردم بطور متفرّقه و پراکنده عرضه نموده‌اند که جامع و شامل و مستدل نیست. اغلب کسانی که دید ظاهرنگری دارند، آنچه را که خدا اجازه داده، ممنوع و چیزی که شریعت آن را آسان گرفته درآن سختگیر می‌کنند و متغیّرات را ثابت می‌پندارند.) [۲۳] 

اولویّت اجت‌ها د بر تقلید

ازمکمّلات اولویّت‌ها: اولویّت اجتهاد بر تقلید است. زیرا؛ علم نزد سلف (علم استقلالی و تابع استدلال وحجّت است، هرچند رأیشان با دیگران یکی نباشد و هرگامی که در این راستا بر می‌دارند، با دلیل و برهان است.) [۲۴] 

اولویّت قطعی و ظنّی

از مهم‌ترین مکمّلات اولویّت‌ها: اولویّت قطعی و ظنّی است، در این زمینه علماءاصول چنین گفته‌اند: (باید بر امور قطعی که مورد اجماع و اتّفاق است تأکید کرد نه بر امور ظنّی که مورد اختلاف است، آنچه امّت را ضایع و متفرّق کرده بی‌توجّهی به مسائل قطعی است؛ حال اینکه نزاع و جدالی که بین دعوت‌گران اسلام در سراسر عالم اسلامی و بین هواداران علمانی و لائیکی موجود است تنها برسر امورقطعی است: بر سر عقیده، شریعت، افکار، رفتار. 

مسلّماً؛ امورقطعی و ثابت و روشن، باید اساس اندیشه‌ورزی و فرهنگ‌سازی و اساس دعوت و تبلیغ و اساس تعلیم و تربیت و اساس وجود همه جوانب اسلامی باشد. 

آسیب‌زا‌ترین و خطرناک‌ترین چیز برای دعوت اسلامی و عمل اسلامی اینست: که مردم مدام به سوی امور اختلافی که در آن اختلاف پایان نمی‌پذیرد، کشانده شوند و جنگ و نبرد خانمان‌سوزی پیرامون آن به پا گردد. و مردم بر اساس موضوع‌گریشان در موارد اختلافی دسته‌دسته و گروه‌گروه شوند.) [۲۵] 

و این گفته به این معنی نیست که (اصلاً در مورد مسائل اختلافی سخن نگوییم و در مسائل عقیدتی یا فقهی یا رفتاری، رأیی را بر رأی دیگری ترجیح ندهیم، این غیر ممکن است. 

اگر علماء؛ عمل تصحیح و تضعیف، ترجیح و انتخاب را انجام ندهند. پس؛ کار آنان چیست؟ بلکه آنچه که ما آن را رد می‌کنیم، اینست: مسائل اختلافی را شغل و پیشه خود سازیم و به مسائل مورد اتّفاق و اجماع پشت کنیم، به امور ظنّی توجّه داشته باشیم و در عین حال مردم را از امور قطعی روی گردانیم.) [۲۶] 

درعرصه فتوا و دعوت: 

اولویّت آسان‌گیری بر سختگیری

در زمینه فتوا و دعوت، تخفیف و آسان‌گیری بر تشدید وسخت‌گیری در اولویّت است. فرموده‌ی خداوند متعال: (یُرِیدُ اللَّهُ بِکُمُ الْیُسْرَ وَلَا یُرِیدُ بِکُمُ الْعُسْرَ) (البقره: ۱۸۵) «خداوند آسانی و آسایش شمارا می‌خواهد و خواهان زحمت و سختی برای شما نیست.» 

و گفته عایشه -رضی‌الله عنها-: «ما خیر رسول الله -صلّی‌الله علیه وسلّم- بین أمرین إلا أخذ أیسرهما ما لم یکن آثما» «حضرت رسول -صلّی‌الله علیه وسلّم-در بین دو امر آنچه که آسان بود و مادام گناهی درآن نبود، بر می‌گزید.» [متفق علیه.] 

 و حدیث رسول اکرم -صلّی‌الله علیه وسلّم-: «یسروا ولا تعسروا و بشروا و لا تنفروا» «آسان گیرباشید، سخت‌گیری نکنید، بشارت دهید، بیزاری نکنید.» [متفق علیه.] 

همه‌ی این‌ها، گویای این حقیقت است که «آسان گیری مقدم بر سختگیری است.» 

اگر در مسئله‌ای دو قول وجود داشته باشد که یکی از آن دو قول آسان‌تر و دیگری سخت‌تر باشد، دکتر قرضاوی برای عموم مردم به قولی که آسان‌تر است، فتوا می‌دهد. وبرای کسانی که دارای عزم قوی و ورع بیشترهستند، جانب احتیاط را می‌گیرد. چرا که آسان‌گیری برای عموم در اولویّت است، به دلیل حدیثی که بدان اشاره شده و آسان‌گیری‌هایی که در نماز وجود دارد، خود دالّ بر این ادّعا است. 

ازآسان‌گیری‌های (شریعت اسلام) احکام ضروریّات است. خوردن حرام در هنگام ضروریّت در قرآن کریم و سنّت نبوی بوضوح آمده است. 

همچنین: «تغیر فتوا بر اساس تغیر زمان»، جزو این نوع آسان‌گیری‌ها است. فردی که معتقد به تقسیم جهان بر اساس دارالاسلام و دارالاحرب است، امروزه لازم است دید خود را تغیردهد، تا بتوان با وضع دولت‌های فعلی روابط برقرار کرد و یا به اصل جنگ و جهاد که یک قاعده‌ی اصلی برای از بین بردن زورگویان و حاکمانی که در برابر دعوت اسلام ایستادگی کرده‌اند، بوده است باید با دیدی وسیع‌تر به آن نگاه کرد. زیرا؛ دنیای امروز دنیایی باز است. 

یکی دیگر از موارد آسان‌گیری در فتوا، بکارگیری» روش تدریجی «است. نمونه‌ی آن مراحل تدریجی تحریم شراب است. دکتر قرضاوی، می‌گوید: در اینجا هدف از بکارگیری پیشرفت به روش تدریجی، به معنی تعلّل ورزیدن و تعویق و تأخیر اجرای اوامر نیست و یا بکاربردن این کلمه، تکیه‌گاهی برای عوام‌فریبی مردم در به‌پا داشتن حکومت الهی و تطبیق شریعت باشد، نیست. بلکه منظور ما ازآن، تعیین هدف و طرح و برنامه‌ریزی دقیق و تشخیص مراحل و موقعیّت‌ها بصورت آگاهانه و صادقانه است.) [۲۷] 

در عرصه اوامر و نواهی

اوامر شرعی

شیخ قرضاوی در زمینه‌ی اوامر شرعی، به ترتیب اولویّت‌های زیر توجّه کرده است. 

بیان اولویّت اصول دین بر فروع دین. 

اولویّت فرائض بر سنّت‌ها، و تساهل در سنّت‌ها و مستحبّات، و اشتغال به سنّت قبل از انجام فرائض اشتباه است. 

توجّه به اولویّت فرض عین بر فرض کفایه. 

اولویّت حقوق بندگان بر حقّ خدا به تنهایی. قرض‌داری که حج نکرده، پرداخت قرضش در اولویّت است. 

اولویّت حقوق جماعت بر افراد. زمانی که کفّار برخی از مسلمانان را به عنوان سپر دفاعی خود استفاده کند. کشتنشان در هنگام جهاد مانعی ندارد، یا وقتی رهبر یا خلیفه‌ی مسلمین برای رفع هجوم کفّار نیاز به اموال و دارائی سرمایه‌داران مسلمان باشد، می‌تواند به مقدار کافی از آن‌ها بردارد. 

ولایت جماعت و امّت بر قبیله و فرد در اولویّت است. 

منهیّات شرعی

در زمینه اولویّت منهیّات شرعی، موارد زیر را مورد توجّه قرار داده است: 

کفر، مبغوض‌ترین حرام و دارای درجات متفاوت است که پست‌ترین آن: کفر الحادی و انکاری است، سپس شرک و پس از آن کفر اهل کتاب است، به همین دلیل خوردن طعام اهل کتاب و خویشاوندی با ایشان جایز است. واین خود قاعده‌ی مهمّی از توازن و ترجیح در تعامل با غیر مسلمان به ویژه با اهل کتاب، پیش روی ما قرار می‌دهد. 

بطورکلّی، اهل کتاب تا وقتی عوامل خاصّی وجود نداشته باشد که آنان را شدید‌ترین خاصم و حاقد نسبت به مسلمین قرار دهد؛ از ملحدان و مشرکان به مسلمانان نزدیک‌ترند، چنانکه امروزه از صرب‌ها ویهودیان چنین خصومت‌های شدید دیده می‌شود. 

قطعاً؛ از میان کفّار کسانی وجود دارند که مسالمت‌جو هستند. برماست که با آن‌ها با مسالمت رفتار کنیم و از بین ایشان مخاصم و محارب وجود دارند که ما نیز با ایشان باید مقابله به مثل کنیم، و کسانی وجود دارند که فقط کافرند و بس، و نیز کسانی وجود دارند که هم کافر و هم ظالم و یا کافرند و مانع دعوت اسلام هستند و هر یک از این‌ها حکم و برخورد خاصّ خود را دارد.) [۲۸] 

 

شرّ انواع کفر: 

کفر ارتداد و آن (خیانت به اسلام و امّت اسلام است. زیرا؛ ارتداد تغییر ولاء و برگشت از (اسلام) و گرایش به آیین دیگری است.) (و نیز ارتداد تنها تغییر دیدگاه و موضوع‌گیری فکری و عقلی نیست، بلکه آن تغییر و ترک دین اسلام و در آمدن به مسلک و مرام دیگری است که دشمن و ضدّ اسلام است ولی باید بین مرتدّ ساکت و آرام و مرتدّ مبلّغ و هوادار راه ارتداد، فرق گذاشت، که دوّمی کشته می‌شود. 

کفر نفاق، غلیظ‌ترین و بد‌ترین شرّ کفر است. زیرا، منافقان در میان مسلمانان زندگی می‌کنند و در انجام عبادات با ایشان مشارکت دارند ولی در این لباس انواع مکر و حیله و بد‌ترین توطئه و دسیسه را بر علیه مسلمین بکار می‌برند. 

از بین کفر و شرک و نفاق، باید نوع اکبر و اصغر آن‌ها را از هم جدا ساخت. زیرا؛ نصوص شرع، بطور کلّی، کفر و شرک و نفاق را معصیّت و در ردیف گناهان کبیره قرار داده است، از این جهت لازم است نوع آن را دانسته و از هم تشخیص دهیم تا گناهکار را به کفر اکبر متّهم نکنیم، مانند: تارک الصّلاة، که از روی تنبلی نماز را بجا نمی‌آورد نه از روی انکار وجب آن. 

شرک اصغر مانند: ریاکاری، سوگند به غیر خدا، سجده مرید صوفی برای شیخ، نذر برای غیر خدا

نفاق اصغر، نفاق در عمل و رفتار و اخلاق است، فرد در این نوع نفاق عقیده‌ای سالم دارد ولی اعمال منافقانه دارد، از خصوصیّات بارز نفاق اصغر این است که فرد وقتی سخن می‌گوید، دروغ می‌گوید. هرگاه وعده داد، خلاف وعده عمل می‌کند. و اگر امانتی به او سپردند، خیانت به امانت می‌کند. 

بعد از کفر، گناهان کبیره می‌آید، مانند: قتل، رباخواری، خوردن مال یتیم، زناء و غیره که جزو موبیقات هستند. همچنین تکبّر، حسد، تبعیّت از هوی نفس، خودپسندی و ریاکاری جزو گناهان کبیره قلبی محسوب می‌شود. 

بعد از گناهان کبیره، گناهان صغیره، است و اصرار بر گناهان صغیره موجب گناه کبیره می‌شود. و هرگاه گناه صغیره، کوچک شمرده شود و آشکارا انجام گیرد، بزرگ می‌گردد. 

ابن قیّم می‌گوید: «انجام گناهان کوچک ناشی از کم‌حیایی و وبی توجّهی و عدم خوف و حقارت آن است و فرد با این توجیهات بر انجام آن اصرار می‌ورزد و به گناه کبیره سر می‌کشد، بلکه در بالا‌ترین درجه گناه قرار می‌گیرد.» [۲۹] 

همچنین؛ بدعت اعتقادی و عملی که مردم در دین پدید آورده‌اند از ملحقات گناه است. ولی برخی از بدعت‌ها بسیار غلیظ و شدید و برخی نیز خفیف و سبک هستند. 

بعد از گناهان صغیره، شبهات می‌باشدکه حلال و حرام آن مشتبه است، هر کس از آن بپرهیزد در واقع دین و عرض خود را حفظ داشته است و از فرع مشتبهات، خوردن مالی است که مالش با فرد دیگری مخلوط شده باشد و چنانکه مال خودش بیشتر باشد حلال است و معامله با آن صحیح می‌باشد. 

مکروهات تنزیهی، پایین‌ترین درجه منهیّات است، که به حلال نزدیک‌تر است، در اینجا مراد از مکروه به طور مطلق آن است. مانند: خوردن در حال تکیه‌دادن، رفع صوت در مسجد، تخصیص‌دادن روزه در روز جمعه، و.... 

مکروه در نزد علماء اسلام چنین تعریف شده است «ترک آن موجب صواب و انجام آن موجب گناه نیست.» پس؛ جایز نیست مردم به مبارزه با مکروهات سرگرم شوند درحالی که ایشان در محرّمات آشکار واقع شوند. 

هر یک از این انواع و درجاتی که در بالا ذکر شد در نزد فق‌ها مشهور است و دارای تفصیل و ادلّه‌ی زیادی است که دکتر قرضاوی آن را نقل کرده است. ما خواستیم همه‌ی آن موارد را بیاوریم وآن را با قواعد دیگر و ظواهر فقه عامّه در یک جا و بر روی یک طرح کامل که نشان و اثری از اصول و قواعد و آداب اجتهاد در دیدگاه‌ها و نظریّات باشد، مقارن سازیم. تا فهم و دیدگاه فرد داعی در دعوتش فهمی صحیح و مطابق با قرآن و سنّت باشد. 

در عرصه‌ی اصلاح 

دکتر قرضاوی در عرصه‌ی اصلاح و تربیت جانب اولویّت‌ها را نیز به شیوه‌ی زیر دنبال کرده است. 

 درونی‌سازی قبل از سازمان‌سازی

تربیت یک انسان صالح، مهم‌ترین اهداف انبیاء و جانشین و وارثین ایشان بوده است. انسان تنها به وسیله‌ی ایمان ساخته و کامل می‌شود. بعبارت دیگر کاشتن عقیده‌ای صحیح و سالم در درون فرد، انسان را کامل می‌سازد. سیره‌ی نبوی و دوران مکّی شاهد بر این مطلب است. 

اصل باور انسان در پرتو تصوّرات کلّی او از هستی و قانونی متکامل و متمدّن‌ساز است. اگر افراد جامعه بر اساس یک دیدگا ه صحیح و قانونی کامل و شامل، پرورش یابند آنگاه؛ تمام تشکّلات و مؤسّسات از قبیل (دانشگاه و مجتمعات، کتاب و روزنامه، تلویزیون و رادیو و ادارجات و...) بر اساس آن تنظیم و هماهنگ می‌شوند. [۳۰] 

وجوب تقدّم تربیت بر جهاد، و تکوین بر تمکین

 تقدّم تربیت بر جهاد و تقدّم تکوین و شکل‌سازی افراد بر تمکین و استقرار قدرت یک امر واجب و ضروری است و باید انجام گیرد. مدرسه‌ شبانه‌ی سوره‌ی مزّمّل یادآور و گواه بر این امر است، زیرا: (جهاد مؤجّل: جهاد در وقت و زمان معیّن، تنها جهاد مسلّحانه و جهاد با شمشیر و نیزه است، امّا جهاد با دعوت و تبلیغ و جهاد با قرآن کریم، در نخستین روزهای دعوت بوده و همیشه پا برجاست.) 

علّت وجوب تربیت قبل از جهاد اینست: جهاد تنها در راه خدا انجام می‌گیرد و این تجرّد و انحصار جهاد، لازمه‌اش تربیت طولانی است. از طرف دیگر، ثمره‌ی جهاد، تمکین و نصرت است، و این تمکین و نصرت بدون دستان مؤمنین صادق و مخلص -که مستحقّ آن هستند- به دست نمی‌آید. (کسانی که قبل از رشد کامل تربیت، به قدرت و پیروزی می‌رسند، بیشتر به فساد و خرابکاری دست می‌زنند تا به اصلاح و خدمتکاری)، سنّت خداوند این است که تمکین و استقرار قدرت بعد از محنت‌ها و سختی‌ها تحقّق یابد، که این خود نوعی از تربیت عملی است. 

اصلاح ایده‌ها

از دیگر اولویّت‌ها در زمینه‌ی اصلاح، تقدّم اصلاح فکری و اندیشه و تصحیح ایده‌ها و درست‌کردن روش نظری و عملی افراد است. (فردی که نسبت به کاری بدبین باشد، انتظار می‌رود که رفتارش نیز نسبت به آن کار بد باشد. چرا که رفتار خوب و بد فرد ناشی از تصوّر و برداشتهای اوست.) [۳۱] 

از این رو: (مبارزه‌ی فکری، هم در خارج از عرصه‌ی اسلامی، با ملحدهایی که مهاجم و موانع اسلام هستند و هم در داخل عرصه‌ی اسلامی، در راستای اصلاح، روش گروه‌های اسلامی، یک امر ضروری است. مبارزه با جریانات خرافی و بدعت‌گذاری که جمود فکری و تقلید محض بر آن حاکم است، مبارزه با جریاناتی که تنگ‌نظری، خشک‌مذهبی و عدم روحیّه‌ی دین بر آن غالب است، مبارزه با جریانات متعصّب و تندرو و خشونت‌طلب، که سوء ظن وکوتاه‌فهمی در فهمِ دین و عدم درک واقعیّت‌ها در آنجای گرفته است و قدرت را تنها عامل تحقّق اهداف می‌داند، باید انجام گیرد. 

در این میان جریان اعتدال و میانه‌روی یک جریان امیدبخش (برای امّت اسلام) است. زیرا؛ این حرکت از هر جهتی کامل و شامل است، فقه اولویّات، فقه موازنات، فقه اختلاف، ترکیبی از سلفیّت و تجدّد، موازنه بین ثوابت شرع و تغیرات عصر، و ارائه دادن اسلام بعنوان قانون متمدّن و متکامل [۳۲]، و اتّخاذ جهاد به عنوان راهی برای دفاع از دیار و کیان اسلام در آن است. 

بدون شک، حرکت (اعتدال و میانه‌روی) جایگاه امید و آرمان (مسلمین) است، از اینرو دشمنان، با نغمه‌های تازه وارد مبارزه شده‌اند و ندا سر می‌دهند: از اسلام معتدل بپرهیزید که خطرناک‌ترین جریان برای غیر خود و دیگران است. 

دشمنان؛ هوادارانی دارند که نام مسلمانی را به خود گرفته‌اند ولی باتمام قدرت و توانایی با قانون متمدّن‌ساز اسلام مقابله می‌کنند. 

 (مبارزه‌ی اصلی ما در داخل سرزمینمان با این غالیان متعصّب‌گرای لائیک و سکولاریسم و بازماندگان مارکسیستی است که امروزه لباس لبرالیسم غربی را به تن کرده‌اند، باید مبارزه ما با آنان بسیار جدّی و عملی باشد، مبارزه با کسانی که تمام قلم و نوشته و قدرت و سلاح‌هایشان بر علیه بیداری و خیزش‌های نوی اسلامی قد علم کرده‌اند، آنانی که دعوت و داعیان اسلام را با تبلیغات نحسشان، بدنام و زشت جلوه می‌دهند تا مردم را از (حرکت‌های بیداری اسلامی) متنفّر سازند، اقدام به جعل‌سازی اصطلاحاتی چون اسلام سیاسی، اسلام بنیادگرا و... کرده‌اند، تا بین آنان و سیستم حاکمیّت شکاف و تفرقه ایجاد شود و همیشه نیروی مملکت، صرف جنگ و جدال و تفرقه گردد و همین که خواسته شده است این تفرقه‌افکنی‌ها پایان گیرد از نو با شکل و نام دیگری بروز می‌دهند. 

 مسلّماً؛ هرنوع تغییر مبارزه از این راه و هرگونه تلاش و اقدامی از طرف خود گروهای اسلامی جهت دامن‌زدن به اختلافات، در فروع دین و یا حتّی در امور فرعی عقیده یا در اولویّت‌های کار یا در تصمیم‌گیری مسائل جزئی و مورد اختلاف با برخی از مردم مخالفت می‌کنند، در واقع از حقیقتِ دشمن بسی ناآگاه و غافل هستند، دشمنانی که با تمام ابزار و امکانات در کمین مسلمان نشسته‌اند و می‌خواهند بدون وقفه مسلمانان به جنگ و جان یکدیگر بتازند و خود از پشت پرده برادرکشیِ ما را تماشا کنند و سرانجام در یک فرصت و با یک بهانه، ضربه شدیدی بر پیکر آنان وارد می‌کنند و از بینشان می‌برند. 

آری؛ هر داعی یا مبلّغی، اگر از روی جهل و نا‌آگاهی دست به چنین کاری بزند، فاجعه‌ای ناگوار برای مسلمانان به بار آورده است. زیرا، جهل به مثل این قضیّه، خطری بسی بزرگ است و اگر از روی علم و عمد این کار را بکند، آسیب آن بسیار بزرگ‌تر و خطرناک‌تر است. زیرا؛ این نوع رفتار خیانت به اسلام و خیانت به امّت و بیداری اسلام است.) [۳۳] 

از دیگر ضروریّت‌های منهج اعتدال و می‌ان‌روی، عمل به صداقت و اخلاص در راستای اتّحاد و یکپارچگی امّت اسلام و وحدت عاملان و تلاشگران اسلامی است، اتحاد و یکپارچگی که در اساس آن اختلاف نباشد. البته اختلاف در فروعیّات و یا نظرات و یا در اجتهادات مانعی ندارد و پذیرفته‌شدنی است. و همچنین؛ مانعی برای تعدّد احزاب اسلامی وجود ندارد. بشرط اینکه تعدّد براساس تنوّع و تخصّص باشد نه بر مبنای تعارض و تناقض. 

مزیّت‌ها و اهداف بزرگ امّت 

دکتر قرضاوی در زمینه اولویّت‌ها و برتری اهداف بزرگ ا مّت اسلامی این را ناپسند دانسته که اکثر مسلمانان برای انجام حجّ عمره، و انجام سنّت‌ها، و آداب لباس پوشیدن و نحوه غذا خوردن، بسیار حریص و مشتاق هستند ولی نسبت به مسائل عمومی که جزو فرض عین و متعلّق به عامّه‌ی امّت اسلامی است، بسیارغافل و بی‌توجّه هستند. 

نسبت به اولویّت‌ها و برتری‌های علمی و صنعتی و نظامی که بدون شک خودکفایی و سروری را بطور حقیقی و عملی برای امّت اسلام به ارمغان می‌آورد، بی‌توجّه‌اند. 

نسبت به اجتهاد در فقه و استنباط احکام، در بپا داشتن حکومت شورایی که برمبنای بیعت و انتخاب آزاد استوار است، در مبارزه و مقاومت با حکّام جبّار و مستبد و منحرف از اسلام و... بی‌توجّه‌اند و چنین مواردی را که از اولویّت‌های اساس اسلام است یک امر ضروری و واجب نمی‌دانند. 

و یا برخی از فرائض و واجبات عینی همچون (فریضه‌ی امر به معروف و نهی از منکر) را به باد فراموشی سپرده‌اند و ارزشی برای آن قائل نیستند. 

بیشترمردم با گناهان صغیره مقابله می‌کنند، ولی نسبت به گناهان کبیره بی‌توجّه‌اند، فرقی ندارد که این گناه کبیره، گناهی عقیدتی باشد، مانند: عرافگری، ساحری، کاهنی، اتّخاذ مقبر‌ها به عنوان مساجد، نذر و ذبح برای مردگان، استعانه واستغاثه از صاحبان قبور و طلب دفع بلا و مصیبت از ایشان و غیره که همه‌ی این‌ها صفا و زلال عقیده‌ی ناب توحید را تیره و تار کرده است. یا گناهان اجتماعی و سیاسی باشد، مانند: از بین بردن اصل شوری و تأمین عدالت اجتماعی، نادیده گرفتن آزادی و حقوق ملّت‌ها وکرامت و ارزش انسان‌ها، سپردن امور مملکت به دست نااهلان، تقلّب و تزویر در انتخابات، قائل به تبعیض و طبقات در بین اقشار جامعه، به هدردادن ثروت‌های ملّی، حیف و می‌ل‌های بی‌رویّه و فاجعه‌آمیز و... 

تمام این‌ها؛ جزو گناهان کبیره هستند و مقابله با آن یک فرض عین است که اکثر مردم آن را فراموش کرده‌اند و نسبت به آن بی‌اهمّیّت هستند. 

امروزه جامعه ما در زمینه انتخاب و تعیین معیار اولویّت‌ها، گرفتار شده است. و این خللی بس بزرگ است؛ بطوری که موارد کوچک و جزئی را بزرگ و مسائلی بزرگ و مهم را ناچیز می‌شمارند. آنچه که بایستی در ابتداء کار قرار گیرد و بدان عمل شود؛ در آخر قرار می‌گیرد و برعکس، کاری که باید در آخر انجام گیرد، در اول گذاشته می‌شود. نسبت به واجبات بی‌اهمّیّت و بر نوافل و سنّت‌ها تأکید فراوان می‌شود، گناهان صغیره، مورد مراقبت قرار می‌گیرد، ولی نسبت به گناهان بزرگ بی‌توجّهی می‌شود، بر روی مسائل اختلافی باهم بشدّت درگیر می‌شوند ولی در برابر مسائلی که مورد اتفاق و اجماع است، سکوت اختیار می‌کنند. همه این موارد این را می‌رساند که ما امروزه بیش از هرچیزی دیگری نیازشدید و ضروری به شناخت فقه اولویّت‌ها داریم.) [۳۴] 

در پایان لازم به یادآوری است، از نوشته‌ها و موضوعات استاد قرضاوی چنین بر‌می‌آید که -بحمد خدا- توافق کامل بین آراء و نظرات ما موجود است با وجود اینکه وی دارای فضیلت وکرامت بیشتر از ماست، خداوند خیر و نیکویی فراوانی به وی عطاء فرماید. 

 

منابع

 [۱] نقلا عن کتابه: أصول الاجتهاد والإفتاء التطبیقی. 

 [۲] البقرة: ۱۴۳. 

 [۳] الاجتهاد المعاصر /۹۱ للقرضاوی. 

 [۴] القرضاوی: الصحوة الإسلامیة بین الاختلاف المشروع والتفرق المذموم/۵۳. 

 [۵] القرضاوی: الصحوة الإسلامیة بین الاختلاف المشروع والتفرق المذموم/۶۲. 

 [۶] القرضاوی: الصحوة الإسلامیة بین الاختلاف المشروع والتفرق المذموم/۶۹/۷۲. 

 [۷] القرضاوی: الصحوة الإسلامیة بین الاختلاف المشروع والتفرق المذموم/۶۹/۷۲. 

 [۸] الاجتهاد المعاصر/۴. 

 [۹] مقاصد الشریعة/ ۶۰. 

 [۱۰] مقاصد الشریعة/ ۶۰. 

 [۱۱] مقاصد الشریعة/ ۶۱. 

 [۱۲] مقاصد الشریعة/ ۶۱. 

 [۱۳] الصحوة الإسلامیة بین الاختلاف المشروع والتفرق المذموم/۶. 

 [۱۴] أولویات الحرکة الإسلامیة/ ۲۳-۲۴. 

 [۱۵] أولویات الحرکة الإسلامیة/۲۶-۳۳. 

 [۱۶] أولویات الحرکة / ۳۴ وما بعد‌ها. 

 [۱۷] فی فقه الأولویات/ ۵. 

 [۱۸] فی فقه الأولویات/۶. 

 [۱۹] فی فقه الأولویات/۱۴. 

 [۲۰] فی فقه الأولویات/۵۷. 

 [۲۱] فی فقه الأولویات /۶۰. 

 [۲۲] فی فقه الأولویات/ ۶۶. 

 [۲۳] فی فقه الأولویات/ ۷۰. 

 [۲۴] فی فقه الأولویات/ ۷۱. 

 [۲۵] فی فقه الأولویات / ۷۹. 

 [۲۶] فی فقه الأولویات / ۸۰. 

 [۲۷] من قفه الأولویات/ ۹۳. 

 [۲۸] من فقه الأولویات /۱۶۱

 [۲۹] المدارج ۱/۳۲۸

 [۳۰] فی فقه الأولویات /۲۱۲

 [۳۱] فی فقه الأولویات / ۲۲۵

 [۳۲] فی فقه الأولویات / ۲۲۲

 [۳۳] فی فقه الأولویات /۲۲۵

 [۳۴] فی فقة الأولویات / ۲۱-۲۴